ببار ای ابرکم بر من ببار و تازه تر شو ....
متن زیر در تاریخ85/10/15، ساعت: 4:0 عصر نوشته شده است.
¤ دوستش دارممن می روم اما به او بگویید دوستش دارم،
به او که تنش بوی گلهای سرخ را میدهد،
به او که با جادوی کلامش زیباترین لغات را شناختم،
به او که لحن صدایش دلپذیرترین آهنگ است،
به او که نگاهش به گرمییه آفتاب و لبانش به
سرخیه شقایق و دلش به زلالییه باران است،
به او که برای من مینویسد،
مینویسد از باران، از شبنم، از گرمای عشق و ...
من می روم اما به او بگویید دوستش دارم ،
به او که قلبش به وسعت دریاییست که قایق کوچک دل من درآن غرق شده،
به او که مرا از این زمین خاکی به سرزمین نور و شعر و ترانه برد،
و چشمهایم را به دنیایی پر از زیبایی باز کرد.
من می روم اما به او بگویید دوستش دارم،
به او که صدای پایش را میشنوم،
به او که لحن کلامش را میشناسم،
به او که عمق نگاهش را میفهمم،
به او که .....
من می روم اما به او بگویید دوستش دارم،
به او که گل همیشه بهارمن است،
به او که قشنگترین بهانه برای بودن من است
وبه او که عشق جاودانه من است......
به او که نگاهش مظهر زیباییست......
¤ نویسنده: یاسمینا
پیام های دیگران
خانه
شناسنامه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
RSS
کل بازدیدها: 55644
بازدید امروز : 0
بازدید دیروز : 13
درباره خودم
لینک به وبلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
درد دل با دلربایم **مهدی**[3] . رد پای اشک هایم را بگیر[2] . اشکی از جنس غروب .
لینک دوستان
دختر نقاش
شهاب
نیما و تانی
مانی
آذین
چشمه و حیات
امیر
با سحر
ساقی و دوقلوهاش
ساقی وسیاوش
نسرین
موسیقی
وضیعت من در یاهو
اشتراک در خبرنامه